تا کی از شام جدایی ماجرا از اسیر شهرستانی غزل 370

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

تا کی از شام جدایی ماجرا خواهد گذشت

1 تا کی از شام جدایی ماجرا خواهد گذشت خود نمی دانی که هر روزم چها خواهد گذشت

2 بسکه می دزدم نفس در سینه بی تحریک عشق کار من از پرسش روز جزا خواهد گذشت

3 دام الفت شد نفس تقریب صیادی کجاست تا کی از خاطر کسی دیر آشنا خواهد گذشت

4 دیده ام خواب پریشانی چه تعبیرش کنم نگذرد در خاطری کز خاک ما خواهد گذشت؟

5 در طلسم اشک عالمگیر دارم وحشتی نیست بیرون از دل من هر کجا خواهد گذشت

6 از غبار ما صبا حیرت به گلشن می برد در میان بلبل و قمری چها خواهد گذشت

7 از خدا برگشته دل تکلیف ساحل می کند کشتی صبرم زخون ناخدا خواهد گذشت

8 کارها دارد جنون با بیزبانی های من ناله زنجیرم از عرش دعا خواهد گذشت

9 شبنم گل را خیال گرد کلفت می کند نگذرد در خاطر از خاکم کجا خواهد گذشت

10 گر چنین خواهد گذشتن عمر بیتابی اسیر کار فارغبالی از چون و چرا خواهد گذشت

عکس نوشته
کامنت
comment