1 تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم آهسته ز فرقت تو فریاد کنم
2 وقت است که دست از دهن بردارم از دست غمت هزار بیداد کنم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 یار ما بی رحم یاری بوده است عشق او با صعب کاری بوده است
2 لطف او نسبت به من این یک دو سال گر شماری یک دوباری بوده است
1 چیست قصد خون من آن ترک کافر کیش را ای مسلمانان نمیدانم گناه خویش را
2 ای که پرسی موجب این نالههای دلخراش سینهام بشکاف تا بینی درون خویش را
1 از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست زخمهای تیغ استغنا جراحتها شدست
2 پیش ازین با ما دلی زآیینه بودش صافتر آهی از ما سر زدست و این کدورتها شدست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به