- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا به کی باشد به بزم غیر یا در کوی دوست دوست در پهلوی غیر و غیر در پهلوی دوست
2 تا که پیغامی برد از دوست سوی دوستان زآنکه کس جز دشمن ما ره ندارد سوی دوست
3 دل ز خوی دوست نالد نی ز خوی آسمان کآسمان این دشمنی آموخت ست از خوی دوست
4 چون بر او کردم نظر برداشت چشم از روی غیر دوست شرم از روی دشمن کرد من از روی دوست
5 قمری است و سرو ما و قامت موزون یار عندلیب است و گل و ما و رخ نیکوی دوست
6 آنکه خوانندش هلال و بدر میدانی که چیست؟ بدر روی دلستان است و هلال ابروی دوست
7 بر سر کویش از آن باد صبا را ره نداد تا به من دیگر ز کوی دوست نارد بوی دوست
8 دل بجان آمد (سحاب) و جان مرا بر لب رسید بی رخ جان بخش دلبر بی قد دلجوی دوست