تا به کی باشد به بزم غیر از سحاب اصفهانی غزل 46

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

تا به کی باشد به بزم غیر یا در کوی دوست

1 تا به کی باشد به بزم غیر یا در کوی دوست دوست در پهلوی غیر و غیر در پهلوی دوست

2 تا که پیغامی برد از دوست سوی دوستان زآنکه کس جز دشمن ما ره ندارد سوی دوست

3 دل ز خوی دوست نالد نی ز خوی آسمان کآسمان این دشمنی آموخت ست از خوی دوست

4 چون بر او کردم نظر برداشت چشم از روی غیر دوست شرم از روی دشمن کرد من از روی دوست

5 قمری است و سرو ما و قامت موزون یار عندلیب است و گل و ما و رخ نیکوی دوست

6 آنکه خوانندش هلال و بدر میدانی که چیست؟ بدر روی دلستان است و هلال ابروی دوست

7 بر سر کویش از آن باد صبا را ره نداد تا به من دیگر ز کوی دوست نارد بوی دوست

8 دل بجان آمد (سحاب) و جان مرا بر لب رسید بی رخ جان بخش دلبر بی قد دلجوی دوست

عکس نوشته
کامنت
comment