-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کی از هجر تو بیخواب و خورم باید بود؟ به تو مشغول وز خود بیخبرم باید بود؟
2 چاره کردم که مگر درد تو بهتر گردد چو بتر شد، به ازین چاره گرم باید بود
3 در میان بندم ازان زلف سیه زناری اگر از دایره دین بدرم باید بود
4 دوستی کم نکنم، با تو پسر، ور به مثل دشمن مادر و خصم پدرم باید بود
5 نگذارم که به خورشید کنندت مانند ور به جان منکر شمس و قمرم باید بود
6 نه به مهری که بریدی تو، ز دستت بدهم که گرم سر ببری سر به سرم باید بود
7 من که جز قصهٔ عشق تو ندانم سمری اوحدی وار به عالم سمرم باید بود