-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن خرمن ما را نماند حیله به جز سوختن
2 گر نظر صدق را نام گنه مینهند حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن
3 چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق روز دگر بامداد پاره بر او دوختن
4 زهد نخواهد خرید چاره رنجور عشق شمع و شراب است و شید پیش تو نفروختن
5 تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم شکر خیالت هنوز مینتوان توختن
6 لهجه شیرین من پیش دهان تو چیست در نظر آفتاب مشعله افروختن
7 منطق سعدی شنید حاسد و حیران بماند چاره او خامشیست یا سخن آموختن