تا کی کنیم آتش دل از ابراهیم شاهدی دده غزل 111

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

تا کی کنیم آتش دل را نهان از او

1 تا کی کنیم آتش دل را نهان از او وین دود آه دمبدم آرد نشان از او

2 درد تو کرده است راحت جان و دوای دل خالی مباد در دل و جانم مکان از او

3 رمزی به خنده لعل لبت زان دهان نمود ما را به هیچ وجه نبود این گمان از او

4 تا خط سبزگی و گل عارضت دمید بس فتنه ها رسید به دور زمان از او

5 تا بر رخ است شمع رخت در دلم چراغ ما راست نور دیده و آرام جان از او

6 آه از کرشمه های دو چشمت که صد بلا هر لحظه می رسد به دل ناتوان از او

7 چون شمع پیش یار بسوز و خموش باش ای شاهدی مجوی دل مهربان از او

عکس نوشته
کامنت
comment