1 تا کی غمِ آن خورم که دارم یا نه؛ وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه،
2 پر کن قدح باده، که معلومم نیست کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه.
1 چندان که نگاه میکنم هر سویی در باغ روان است ز کوثر جویی
2 صحرا چو بهشت است ز کوثر کم گوی بنشین به بهشت با بهشتی رویی
1 لب بر لب کوزه بردم از غایت آز، تا زو طلبم واسطهٔ عمرِ دراز،
2 لب بر لب من نهاد و میگفت به راز: می خور، که بدین جهان نمیآیی باز!
1 ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست
2 این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
1 تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
2 پرکن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
1 دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است، و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است،
2 سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است، و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است.
1 هر راز که اندر دل دانا باشد باید که نهفتهتر ز عنقا باشد
2 کاندر صدف از نهفتگی گردد در آن قطره که راز دل دریا باشد