تا کی ای غنچه دهن از بابافغانی شیرازی غزل 533

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

تا کی ای غنچه دهن گوش بهر پند کنی

1 تا کی ای غنچه دهن گوش بهر پند کنی سخنی گو که زبان همه را بند کنی

2 وقت آن شد که در آیی ز ره مهر و وفا تا بکی جور نمایی و جفا چند کنی

3 چشم دارم که کشی جام و مرا جرعه دهی ساغر عیش مرا پر شکر و قند کنی

4 هوس کشتن من کن که بود غایت لطف که بدین شیوه مرا خرم و خرسند کنی

5 ای صبا گر بگشایی گرهی زان خم زلف رشته ی جان بسر او بچه پیوند کنی

6 بنده ی پیر مغان باش که در مجلس انس عیش جاوید ز الطاف خداوند کنی

7 لذت عمر همینست فغانی که مدام وصف جان بخشی آن لعل شکر خند کنی

عکس نوشته
کامنت
comment