- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کی من سرگردان در عشق تو درمانم ای عشق تو در جانم، وی درد تو درمانم!
2 خواهم که به کام دل در پیش تو بنشینم خواهم که مراد جان از لعل تو بستانم
3 از تیغ تو مجروحم گر خود چو سیاووشم وز دست تو افتادم گر رستم دستانم
4 از سینه ی چون سیمت وز دیده ی شوخ تو با سینه ی بریانم، با دیده ی گریانم
5 بر پیش طبیب دل افتاده و رنجورم درمان دل مسکین ای خواجه نمی دانم
6 من روی تو می جویم من ماه نمی بینم من وصل تو می خواهم من قصه نمی خوانم
7 در کوی وفاداران چون حیدر بی سامان گر خون دلم ریزی، بادا به فدا جانم