چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان از وحشی بافقی غزل 334

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم کن

1 چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم کن نگاهی چند ناز آلوده در کار نیازم کن

2 درخت میوه‌ای داری صلای میوه‌ای میزن ولی اندیشه از گستاخی دست درازم کن

3 به دیوانش مرا کاری فتاد ای لطف پنهانی یکی زان شیوه‌های پیش خدمت کار سازم کن

4 برون آور ز جیبت آن عنایتها که می‌دانی کلیدی وز در زندا ن غم این قفل بازم کن

5 به هیچم می‌توان کردن تسلی گر دلت خواهد نمی‌گویم که خاص از شیوه‌های دلنوازم کن

6 حجابست اینکه خالی می‌کند پهلوی ما از تو به یک جانب فکن این شرم، و رفع احترازم کن

7 ز من برخاست تکلیف از جنون عشق بت وحشی ببر دیوانگی از طبع و تکلیف نمازم کن

عکس نوشته
کامنت
comment