-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بتو حال خود چه گویم که تو خود شنیده باشی غم دل عیان نسازم که بدان رسیده باشی
2 چکند کسی که عمری بغزال نیم خوابت چو نر فگنده باشد ز برش رمیده باشی
3 برهت فتاده بیخود چه خوش آنکه بیگمانی بسرم رسیده ناگاه و عنان کشیده باشی
4 چه فراغ بیند آندل که تو جلوه گاه سازی چه حجاب ماند آن را که تو نور دیده باشی
5 غم ناامیدی من مگر آن نفس بدانی که برون روی ز باغی و گلی نچیده باشی
6 بخط بنفشه فامش نظر آن زمان کن ایدل که دعای صبحگاهی برخش دمیده باشی
7 بوصال سرو قدش نرسی مگر زمانی که درین چمن فغانی چو الف جریده باشی