چه نزدیک از جلال الدین محمد مولوی غزل 1515

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

چه نزدیک است جان تو به جانم

1 چه نزدیک است جان تو به جانم که هر چیزی که اندیشی بدانم

2 از این نزدیکتر دارم نشانی بیا نزدیک و بنگر در نشانم

3 به درویشی بیا اندر میانه مکن شوخی مگو کاندر میانم

4 میان خانه‌ات همچون ستونم ز بامت سرفرو چون ناودانم

5 منم همراز تو در حشر و در نشر نه چون یاران دنیا میزبانم

6 میان بزم تو گردان چو خمرم گه رزم تو سابق چون سنانم

7 اگر چون برق مردن پیشه سازم چو برق خوبی تو بی‌زبانم

8 همیشه سرخوشم فرقی نباشد اگر من جان دهم یا جان ستانم

9 به تو گر جان دهم باشد تجارت که بدهی به هر جانی صد جهانم

10 در این خانه هزاران مرده بیش اند تو بنشسته که اینک خان و مانم

11 یکی کف خاک گوید زلف بودم یکی کف خاک گوید استخوانم

12 شوی حیران و ناگه عشق آید که پیشم آ که زنده جاودانم

13 بکش در بر بر سیمین ما را که از خویشت همین دم وارهانم

14 خمش کن خسروا هم گو ز شیرین ز شیرینی همی‌سوزد دهانم

عکس نوشته
کامنت
comment