ا‌ی داغ کمال تو عیان‌ها از بیدل دهلوی غزل 302

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

ا‌ی داغ کمال تو عیان‌ها و نهان‌ها

1 ا‌ی داغ کمال تو عیان‌ها و نهان‌ها معنی به نفس محو و عبارت به زبان‌ها

2 خلقی به هوای طلب گوهر وصلت بگسسته چو تار نفس موج، عنان‌ها

3 بس دیده که شد خاک و نشد محرم دیدار آیینهٔ ما نیز غباری‌ست از آن‌ها

4 تا دم زند از خرمی گلشن صنعت حسن از خط نو خیز برآورده زبان‌ها

5 دریاد تو هویی زد و بر ساغر دل ریخت درد نفس سوخته سر جوش فغان ها

6 آنجا که ‌سجود تو دهد بال خمیدن چون تیر توان جست به پرواز کمان‌ها

7 توفان غبار عدمیم آب بقا کو دریا به میان محو شد از جوش کران‌ها

8 پیداست به میدان ثنایت چه شتابد‌ دامن ز شق خامه شکسته‌ست بیان‌ها

9 تا همچو شرر بال گشودم به هوایت وسعت ز مکان گم شد و فرصت ز زمان‌ها

10 بیدل نفس سوختهٔ ما چه فروشد حیرت همه‌جا تخته نموده‌ست دکان‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment