داغ تو ز بسکه سینه تاب از اسیر شهرستانی غزل 145

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

داغ تو ز بسکه سینه تاب است

1 داغ تو ز بسکه سینه تاب است اشکم ز گل رخت گلاب است

2 دیدیم ز دور گرد مجنون آسایش مرگ اضطراب است

3 خندی به دل شکسته ما این نقش نگین آفتاب است

4 قحط است نیاز و شور ناز است پیکان بتان دل کباب است

5 از فیض غبار کشتگانت هر ذره طلسم آفتاب است

6 با هستی و نیستی چه داری مخموری و مستی شراب است؟

عکس نوشته
کامنت
comment