-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داغ اگر بر روی همچون برگ گل جا میکند زخم خون گر مست در دل جای خود وامیکند
2 گر گدایم کاسه دریوزه چشمم پُر است هرچه باید غم ز خاک و خون در آنجا میکند
3 تن به عریانی نخواهد داد مجنون غمت داغ بر سر مینهد زنجیر در پا میکند
4 دردمندت را تب هجران دمی مهلت نداد شعله خود با شمع تا یک شب مدارا میکند
5 تیغت اول عضوها را میکند از هم جدا بعد از آن زخم ترا قسمت بر اعضا میکند
6 ناوکش در کوچههای زخم چندین خانه ساخت شوخ بیپروای ما تعمیر دلها میکند
7 دست گلچین قضا تا کی به خاکم افکند چون گل شمعم نه بوید نه تماشا میکند
8 طفل بدخو را کنار دایه هم تسکین نداد اشک در دامن کلیم آهنگ صحرا میکند