1 خصم بر در ستاده کینهسگال در درون سرای جنگ و جدال
2 هرچه جنگ از درون شود افزون خصم گردن فرازد از بیرون
3 چون عدو در کمین بود، زنهار دست از شنعت رفیق بدار
4 دو کبوتر که بال هم شکنند لقمهٔ گربه را درست کنند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بس کن از این مکابره ای غوک ژاژخا خامش، گرت هزار عروسیست، ور عزا
2 ای دیو زشتروی، رخ زشت را بشوی ورنه در آب جوی مزن بیش دست و پا
1 امسال شگفتی به کار آمد کاسفند نرفته نوبهار آمد
2 زان پیش که جمره بر درخت افتد اشکوفه برون ز شاخسار آمد
1 گویند حکیمان که پس ازمرگ، بقا نیست ور هست بقا، فکرت و اندیشه بجا نیست
2 ما را که برنجیم از این زندگی امروز در سر هوس زیستن و شوق بقا نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **