1 خصم بر در ستاده کینهسگال در درون سرای جنگ و جدال
2 هرچه جنگ از درون شود افزون خصم گردن فرازد از بیرون
3 چون عدو در کمین بود، زنهار دست از شنعت رفیق بدار
4 دو کبوتر که بال هم شکنند لقمهٔ گربه را درست کنند
1 تا لب جانان ز تنگی شکل انگشتر گرفت پشتم از بار فراقش صورت چنبر گرفت
2 صورت چنبر گرفت از بار هجرش پشت من تا لب لعلش ز تنگی شکل انگشتر گرفت
1 امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد زمین ز لشکر خود عرضگاه محشرکرد
2 چو خنگ دولت اوپای بر زمین بنهاد سنان رایت او سر ز آسمان برکرد
1 اگرکه پشت من از بار حادثات خمید شکسته زلفا جعد ترا که خمانید
2 خمیده پشتی وگوژی نشان پیرانست دو زلف تو پسرا از چه کوژ گشت و خمید