هرمز را گفتند وزیران از سعدی شیرازی گلستان 8

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی گفت خطایی معلوم نکردم و لیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان...

هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی گفت خطایی معلوم نکردم و لیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کران است و بر عهد من اعتماد کلی ندارند ترسیدم از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند پس قول حکما را کار بستم که گفته‌اند ,

2 از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم وگر با چنو صد بر آیی به جنگ

3 از آن مار بر پای راعی زند که ترسد سرش را بکوبد به سنگ

4 نبینی که چون گربه عاجز شود برآرد به چنگال چشم پلنگ

عکس نوشته
کامنت
comment