1 زنش را که خواندند آزرمیدخت پس از وی نشاندند بر روی تخت
2 نخورد او ز شاهی خود نیز یر پس از چارمه روزش آمد بسر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تو تا باشی ای خسرو نامور مرنجان کسی را که دارد هنر
2 به ویژه که باشد ز روشن دلی به جان دوست دار نبی و علی
1 جهان جوی فرخنده ی ماه چهر بر اورنگ شاهی بیامد چو مهر
2 گران مایه میر خراسان بدی که دل ها همه زو هراسان بدی
1 کانستانتن آمد به جنگش دمان ولیکن زمانه ندادش امان
2 به روم اندران گشت ژولین امیر که خواند آپوستا مراو را هژیر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به