1 زنش را که خواندند آزرمیدخت پس از وی نشاندند بر روی تخت
2 نخورد او ز شاهی خود نیز یر پس از چارمه روزش آمد بسر
1 خنک گاه آبادیان گزین که آباد گردید از ایشان زمین
2 بود یافث آباد فرخ نهاد که کلدانی آبت نمودش یاد
1 به ایران مباد آن چنان روز بد که کشور به بیگانگان اوفتد
2 همه کشور ما عروسی است خوش ولی شوی او زشت خوی و ترش
1 قباد آمد و تاج بر سر نهاد همه روی گیتی ازو گشت شاد
2 چنو نامداری نبود ازکیان به آوردگه بود شیر ژیان