- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دو چشم او که ندانم فرشته یا که پریست بخواب رفت و مرا در بدن تب سهریست
2 ستاره کس به ندیدست و آفتاب بهم بر آفتاب رخش لب ستاره سحریست
3 اگر ستاره نبیند که گونه مه من ز آفتاب بود خوبتر ز بی بصریست
4 زوال شمس پدیدست و شمس طلعت یار منزهست ز تغییر و از زوال بریست
5 عیان ماست خبرهای غیب بی خبران بران سرند که پایان کار بی خبریست
6 شکار شاه نمودم درین قفس زنهار گمان بد نبرد کس که باز من هنریست
7 خدست و خط بتم سوری و سپر غم خلد چه جای لاله باغ بنفشه طبریست
8 فراز قامت بالنده روی دلبر ماست چو آفتاب که بالای سرو غاتفریست
9 بود چو باز شکاری بوقت بردن دل که در خرامش او شیوه های کبک دریست
10 کمر کن از سر آن زلف و حکمران بدوام که بی ثباتی این خسروان ز بی کمریست
11 هزار نکته بکارست شاه را که تمام سوای مملکت آرائیست و تاجوریست
12 بپیش تیغ فنا ای سوار مرکب دل ز عشق دوست سپر کن که آسمان سپریست
13 ز سر قدم کن و طی کن طریق عشق صفا فروتر از قدم آن سر که در هوای سریست