لاله‌اش از سیلیت نیلوفری از وحشی بافقی غزل 366

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه

1 لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه ای معلم شرم از آن رویت نشد رویت سیاه

2 ای معلم ، ای خدا ناترس، ای بیدادگر من گرفتم دارد او همسنگ حسن خود گناه

3 کرد رویت سد نگاه جان فزا ازبهر عذر خونبهای سد هزاران چون تو ناکس هر نگاه

4 باد دستت خشک همچون خامهٔ آن ماهرو باد رخسارت سیه چون مشق آن تابنده ماه

5 جان من معذور فرما، من نبودم با خبر زندگی را ورنه من می‌ساختم بر وی تباه

6 این زمان هم غم مخور دارم برای کشتنش همچو وحشی تیر آه جان گداز عمر کاه

عکس نوشته
کامنت
comment