1 کمندش بیشه بر شیران قفس کرد فیلکش دشت بر گرگان خباکا
1 خوبان همه سپاهند، اوشان خدایگانست مر نیک بختیم را بر روی او نشانست
1 بینی و گنده دهان داری و نای خایگان غر، هر یکی همچون درای
1 گل دگر ره به گلستان آمد وارهٔ باغ و بوستان آمد
2 وار آذر گذشت و شعلهٔ او شعلهٔ لاله را زمان آمد
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار