شوخیش بسکه وحشی افسانه از اسیر شهرستانی غزل 212

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شوخیش بسکه وحشی افسانه دل است

1 شوخیش بسکه وحشی افسانه دل است در دیده می نشیند و بیگانه دل است

2 اهل وفا ز دیدن هم گشته اند مست رنگ شکسته باده پیمانه دل است

3 عمرش به عذر خواهی مهر و وفا گذشت عاشق خجل ز تربیت دانه دل است

4 وحشی نگاهی از در و دیوار می چکد چشم غزال روزن ویرانه دل است

5 از خاکروبیش به نوا می توان رسید گوهر غبار گوشه ویرانه دل است

6 آهو نظر ز تربت دیوانه دیده است معلوم می شود که پریخانه دل است

7 دارد حیا اسیر تو را در لباس عقل عمری است کز نگاه تو دیوانه دل است

عکس نوشته
کامنت
comment