- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عکس قد او آینه بربود خطا کرد خود را چو دل ما هدف تیر بلا کرد
2 اشک آینه دار قد خم گشته من شد دردا که قدم را غم عشق تو دو تا کرد
3 فریاد ز ناسازی طالع که نکردیم جا در دل آن ماه که جا در دل ما کرد
4 کار غم تو با دل تنگم شب هجران کاریست که با غنچه دم باد صبا کرد
5 تو گرد ز دامن بفشاندی و من از غم مردم که چرا بخت مرا از تو جدا کرد
6 خون ریخت جگر سوخت بدن خست دل آزرد با ما غم عشق تو چه گویم که چها کرد
7 برداشت دل از سجده ابروی بتان سر در حیرت آنم که چنین سهو چرا کرد
8 تا قطره آبی نشد از جای نجنبید در هر دل پرسوز که پیکان تو جا کرد
9 در پنجه غم ماند گریبان فضولی زان روز که دامان تو از دست رها کرد