- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گه نگاهش کاروان چشم آهو میزند گاه چشمش راه یک بتخانه جادو میزند
2 گریه کردم راه طعن دوستداران بسته شد از شکایت زخم شمشیر زبان بو میزند؟
3 گرچه پُر طفل است پُر داناست در سنگیندلی گاه دشمن مینوازد گه دعاگو میزند
4 آتش شوق از کجا و آب شمشیر از کجا خون ما ساغر به یاد تیغ ابرو میزند
5 بتپرستی حیرت آیینه خوبی شد اسیر کز ادب آیینه در پیشش دو زانو میزند