ابرویش تا رقم قتل من امضاء از عارف قزوینی غزل 79

عارف قزوینی

آثار عارف قزوینی

عارف قزوینی

ابرویش تا رقم قتل من امضاء می‌کرد

1 ابرویش تا رقم قتل من امضاء می‌کرد مژه این حکم برون نامده اجرا می‌کرد

2 بچه حالی که دل سنگ به حالم می‌سوخت چشم خونریز وی این حال تماشا می‌کرد

3 قدش از هر قدمی فتنه به پا می‌انگیخت لبش از هر سخنی مفسده برپا می‌کرد

4 همه در واهمه این مردم از آن مردم چشم این همه همهمه یک بی‌سر و بی‌پا می‌کرد

5 از در دیده هرکس که گذر کرده، هنوز دور از دیده نگردیده به دل جا می‌کرد

6 هر دلی را که شدی خیل خیالش داخل محو چون داخله مملکت ما می‌کرد

7 من به هر شاخی از این باغ ز بیداد محیط آشیان بستم از آنجا پر من وا می‌کرد

8 کار رسوایی دل بین که مرا در نظر کشوری، این همه رسوا شده رسوا می‌کرد

9 تلخ کامی من از زندگی این بس که دلم شهد آسودگی از مرگ تمنا می‌کرد

10 پیش از آنیکه زند سبزه سر از خاکش کاش دل (عارف) هوس سبزه و صحرا می‌کرد

عکس نوشته
کامنت
comment