- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لاف محبت او، بر قدسیان توان زد از سوز شوقش آتش، در انس و جان توان زد
2 بر آستان مهدی، گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی، بر آسمان توان زد
3 گر دولت وصالش، خواهد دری گشادن سرها بدین تخیل، بر آستان توان زد
4 بر جویبار چشمم، گر سایه افکند دوست بر خاک رهگذارش، آب روان توان زد
5 عدلش چو رو نماید، ظلم و ستم بسوزد بیحضرتش چکاری، بر ظالمان توان زد
6 علم و کتاب و سنت، بی او چه ذوق بخشد جام می مغانه، هم با مغان توان زد
7 سبط رسول و قرآن، فهم درست و ایمان چون جمع شد معانی، گوی بیان توان زد
8 یا رب به وصل مهدی بر فیض مرحمت کن باشد که گوی دولت، با دوستان توان زد