- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تیر او پیوسته میخواهم که آید سوی دل لیک میترسم، شود پیوسته در پهلوی دل
2 دل ز من گم گشت اکنون روزگاری شد که غم گرد کویش دربدر گردد به جست و جوی دل
3 گل رخان را باید از غنچه وفا آموختن کو به بلبل تا دم آخر نماید روی دل
4 گر سگ کویش کند دیوانگی نبود عجب چون دل من همدمش بود و گرفته خوی دل
5 آتش از غیرت زنم خلوت سرای سینه را گربود آنجا به جز درد تو هم زانوی دل
6 ای پری رویان دل محیی بدست آرید باز ورنه تا محشر نخواهد کرد ،گفت و گوی دل