-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صفت و شکل و دهانش بزبان هیچ مگو بیقینش چو بدیدی بگمان هیچ مگو
2 گر مرا هیچ از آن ذوق دهان حاصل شد بر پی ذوق از آن ذوق دهان هیچ مگو
3 از میان خوش بکنار آی و بگیرش بکنار چو گرفتی بکنارش ز میان هیچ مگو
4 تو که بی نام و نشان هیچ نگشتی در وی بکسی دیگر ازو نام و نشان هیچ مگو
5 یار هر لحظه بشکلی دگر آید بیرون تو بهر شکل که بینیش روان هیچ مگو
6 حرفهایی که بر اوراق جهان مستورند هست آنجمله خط دوست بخوان هیچ مگو
7 آنکه در کسوت هر پیر و جوانست نهان چون عیان گشت پرریروی جوان هیچ مگو
8 چون ترا خازن اسرار نهانی کردند سر نگهدار ز اسرار نهان هیچ مگو
9 مغربی آنچه توان گفت بهر کس میگوی وآنچه گفتن نتوان بهمه کس هیچ مگو