- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هندوی چشم و خال و خط و زلف مشکبیز دستی بهم نداده که ممکن شود گریز
2 هوشم سر تو دارد از آن دارمش به سر چشمم رخ تو بیند از آن دارمش عزیز
3 رشک آیدم حدیث تو گفتن به زاهدان گوهر گرانبها و خریدار بیتمیز
4 جانان وداع میکند ای دل به در شتاب دلبر ز دست میرود ای دل به پای خیز
5 گرداب هایل و شب تاریک و بیم موج پی شد امید ساحلم ای دیده خون بریز
6 سرهاست کز هوای تو دریابت اوفتد دل جلوهگاه حسن چه حاجت به تیغ تیز
7 از موج خیز طعنه نترسد غریق عشق دوزخ چشیده را چه غم از هول رستخیز
8 نیّر بس از غنیمت تردامنی مرا کاهل ریا ز صحبت ما دارد احتریز