شب هجرانت، ای دلبر، از اوحدی مراغه‌ای غزل 792

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری

1 شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری

2 قدم بالای چون سرو تو خم کردست و این مشکل که بالای تو گر گوید: نکردم، راست پنداری

3 دمی نزدیک مهجوران نیایی هیچ و ننشینی طریق دلنوازی از جهان برخاست پنداری

4 دلت سختست و مژگان تیر، در کار من مسکین بدان نسبت که مژگان خار و دل برجاست پنداری

5 خطا زلفت کند، آخر دلم را در گنه آری جنایت خود کنی و آنگاه جرم از ماست پنداری

6 ز هجر عنبر زلف و فراق درد دندانت دو چشم اوحدی هر شب یکی دریاست پنداری

عکس نوشته
کامنت
comment