-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حجاب از چشم بگشایی که سبحان الذی اسری جمال خویش بنمایی که سبحان الذی اسری
2 شراب عشق میجوشی از آن سوتر ز بیهوشی هزاران عقل بربایی که سبحان الذی اسری
3 نهی بر فرق جان تاجی بری دل را به معراجی ز دو کونش برافزایی که سبحان الذی اسری
4 بپرد دل بیابانها شود پیش از همه جانها به ناگاهش تو پیش آیی که سبحان الذی اسری
5 هر آن کس را که برداری به اجلالش فرود آری در آن بستان بیجایی که سبحان الذی اسری
6 دلم هر لحظه میپرد لباس صبر میدرد از آن شادی که با مایی که سبحان الذی اسری
7 ز هر شش سوی بگریزم در آن حضرت درآویزم که بس دلبند و زیبایی که سبحان الذی اسری
8 حیاتی داد جانها را به رقص آورده دلها را عدم را کرده سودایی که سبحان الذی اسری
9 گریزان شو به علیین دلا یعنی صلاح الدین چو تو بیدست و بیپایی که سبحان الذی اسری