1 هی نیاری بر زبان حرف دروغ حیف باشد زان دهان حرف دروغ
2 من چو با تو راستم تو راست باش تا نباشد در میان حرف دروغ
3 آن اشارات دروغینت بس است نیست حاجت در میان حرف دروغ
4 نکته باریک گویم عذر آن گرچه آید زان دهان حرف دروغ
5 بشکند در تنگنا آن حرف راست در هم افتد گردد آن حرف دروغ
6 فیض بس کن کی کجا سر میزند از دهان آنچنان حرف دروغ
7 گر شنیدی از کسی باور مکن او کی آرد بر زبان حرف دروغ
دیدگاهها **