-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دریغ میوهٔ عمرم رشید کز سر پای به بیست سال برآمد به یک نفس بگذشت
2 مرا ذخیزه همین یک رشید بود از عمر نتیجهٔ شب و روزی که در هوس بگذشت
3 چو دخترم آمدم از بعد این چنین پسری سرشک چشم من از چشمهٔ ارس بگذشت
4 مرا به زادن دختر غمی رسید که آن نه بر دل من و نی بر ضمیر کس بگذشت
5 چو دختر انده من دید سخت صوفیوار سه روز عدهٔ عالم بداشت پس بگذشت