دریغ صحبت دیرین و حق دید از سعدی شیرازی غزل 1065

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت

1 دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت

2 دو دوست یک نفس از عمر برنیاسودند که آسمان به سر وقتشان دو اسبه نتاخت

3 چو دل به قهر بباید گسست و مهر برید خنک تنی که دل اول نبست و مهر نباخت

4 جماعتی که بپرداختند از ما دل دل از محبت ایشان نمی‌توان پرداخت

5 به روی همنفسان برگ عیش ساخته بود بر آنچه ساخته بودیم روزگار نساخت

6 نگشت سعدی از آن روز گرد صحبت خلق که بی وفایی دوران آسمان بشناخت

7 گرت چو چنگ به بر در کشد زمانهٔ دون بس اعتماد مکن کآنگهت زند که نواخت

عکس نوشته
کامنت
comment