- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حشمت محتشمان مایهٔ مرگ فقراست داد ازین رسم فرومایه که در شهر شماست
2 یا رب این شهر چه شهر ست و چه خلقند این خلق که به هر رهگذری نعش غریبی پیداست
3 میشنیدم سحری طفل یتیمی می گفت: هر بلایی که به ما میرسد از این وزراست
4 خانهٔ «محتشم» آباد که از همت او شیون و غلغله در خانهٔ مسکین و گداست
5 از خدایش به حقیقت نرسد برگ مراد آنکه فارغ ز غم ومحنت مخلوق خداست
6 نوشداروی نصیحت چه دهد سود بهار به مریضی که به هر قاعده محکوم فناست