1 حسبتالله به سست ای میر با من دوستی چند گرمی های بی موقع دلم را خون کند
2 تیغ گویند آلت قطع است و بخشیدی به من دین نشد کز قطع پیوند توام ممنون کند
3 لیک جرم او چه باشد با چنین کندی که اوست خود بیا انصاف ده قطع محبت چون کند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مژده باد ای دل که باز آن شمع را پروانهام کز نگاه آشنایش از خرد بیگانهام
2 من شرارم دوری آتش نمیسازد مرا تا ز آتش دور گشتم با فنا همخانهام
1 دردا که یار بر سر لطف نهان نماند نامهربان دو روز به ما مهربان نماند
2 شرمنده ی سگان ویم، بعد مرگ هم کز سوز سینه در تن من استخوان نماند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به