بسیار دشمنست مرا و از اوحدی مراغه‌ای غزل 731

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

بسیار دشمنست مرا و تو دوست نه

1 بسیار دشمنست مرا و تو دوست نه با دوستان خویشتن اینها نکوست؟ نه

2 من سال و ماه در سخن و گفت و گوی تو وانگه تو با کسی که درین گفت و گوست نه

3 با من هزار تندی و تیزی نموده‌ای گفتم به هیچ کس که: فلان تندخوست؟ نه

4 ای عاشقان موی تو افزون ز موی سر زیشان چو من ز مویه کسی همچو موست؟ نه

5 خلقی به بوی زلف تو از خویش رفته‌اند کس را وقوف هست که آن خود چه بوست؟ نه

6 گویند: ترک او کن و یاری دگر بگیر اندر جهان حسن کسی مثل اوست؟ نه

7 ای قیمتی چو جان بر ما خاک کوی تو ما را بر تو قیمت آن خاک کوست؟ نه

8 شهری به آرزوی تو از جان برآمدند کس را برآمدی ز تو جز آرزوست؟ نه

9 با اوحدی طریق جدایی گرفته‌ای ای پاردوست بوده و امسال دوست نه

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر