- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنان مست است از آن دم جان آدم که نشناسد از آن دم جان آدم
2 ز شور اوست چندین جوش دریا ز سرمستی او مست است عالم
3 زهی سرده که گردن زد اجل را که تا دنیا نبیند هیچ ماتم
4 شراب حق حلال اندر حلال است می خنب خدا نبود محرم
5 از این باده جوان گر خورده بودی نبودی پشت پیر چرخ را خم
6 زمین ار خورده بودی فارغستی از آنک ابر تر بارد بر او نم
7 دل محرم بیان این بگفتی اگر بودی به عالم نیم محرم
8 ز آب و گل برون بردی شما را اگر بودی شما را پای محکم
9 رسید این عشق تا پای شما را کند محکم ز هر سستی مسلم
10 بگو باقی تو شمس الدین تبریز که بر تو ختم شد والله اعلم