- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جدا کرد از منت بخت بد امروز که تا گردد به کامش بخت فیروز
2 جهان خود جای آن جان جهان است چه سان از دل کشم آه جهان سوز؟
3 یکی را زین دو بیرون خواهم از تن غم جانکاه یا جان غم اندوز
4 کند قتل منش تعلیم و غافل که نیکی می کند با من بد آموز
5 به ناکامی چو باید رفت روزی زکوی او چه فردا و چه امروز
6 دل ریش مرا مرهم چه حاجت مرا بس مرهم دل تیر دلدوز
7 شب من چون سیه باشد چه حاصل که روی تست ماه عالم افروز
8 یک امروزم (سحاب) از وصل ماهی به فیروزی گذشت از بخت فیروز