- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده چشم می پرستی دیده است اشکم از مستی بسر غلطیده است
2 دل بر او رفت اینجا جا نبود سینه تنگ و آرزو بالیده است
3 زلف در گوش تو شرح حال ما گفته است اما بهم پیچیده است
4 بسکه می بیند ز ما دیوانگی دیده داغ جنون ترسیده است
5 روزگار اندر کمین بخت ماست دزد دایم در پی خوابیده است
6 غمزه اش در بند دارد خنده را زاب لب شیرین شکر دزدیده است
7 خویش و قومی نیست تا رسوا شویم عیب ما را بیکسی پوشیده است
8 کارم از غم رونقی دارد کلیم دست بر سر آستین بر دیده است