1 دیده تا چند به دیوار تو یا شاه نجف مردم از حسرت دیدار تو یا شاه نجف
2 زین گلستان گل عیشم رسد آن دم که فتد نظرم بر گل رخسار تو یا شاه نجف
3 روضه خلد برین خوار بود در نظرش هر که گل چید ز گلزار تو یا شاه نجف
4 نیست حرفی که ز سرّ دو جهان آگاه است هرکه شد آگه از اسرار تو یا شاه نجف
5 نقد و جنس دو جهان را به فدای تو نمود هرکه گردید خریدار تو یا شاه نجف
6 گفتی آیی به سرم چون رودم از تن جان نیست انکار در اقرار تو یا شاه نجف
7 بیمی از تاب صف حشر ندارد قصاب هست در سایه دیوار تو یا شاه نجف