خوشست از دوست از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 85

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

خوشست از دوست گر لطفست و گر قهر

1 خوشست از دوست گر لطفست و گر قهر به از شهد است از دست بتان زهر

2 عروس عشق را در سنت عشق بود جان گرامی کمترین مهر

3 ز آشوب رخت ای یار سرمست نمی بینم دلی فارغ در این شهر

4 ز دنیا رخت می بایست بستن نشاید زندگی با فتنۀ دهر

5 غمت در باطن است اما خموشم دریغا کاین خموشی بشکند ظهر

6 ز دریای دلم چون خون زند موج به پیوندد سرشک دیده چون نهر

7 ثنا جوی توأم هر صبح و هر شام دعاگوی توام فی السرّ و الجهر

8 مگو شد مفتقر بی بهره از دوست غمش دارم که باشد بهترین بهر

عکس نوشته
کامنت
comment