چهره شرمگین از جلال الدین محمد مولوی غزل 1842

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

چهره شرمگین تو بستد شرمگان من

1 چهره شرمگین تو بستد شرمگان من شور تو کرد عاقبت فتنه و شر مکان من

2 مه که نشانده تو است لابه کنان به پیش تو پیش خودم نشان دمی ای شه خوش نشان من

3 در ره تو کمین خسم از ره دور می رسم ای دل من به دست تو بشنو داستان من

4 گرد فلک همی‌دوم پر و تهی همی‌شوم زانک قرار برده‌ای ای دل و جان ز جان من

5 گرد تو گشتمی ولی گرد کجاست مر تو را گرد در تو می دوم ای در تو امان من

6 عشق برید ناف من بر تو بود طواف من لاف من و گزاف من پیش تو ترجمان من

7 گه همه لعل می شوم گاه چو نعل می شوم تا کرمت بگویدم باز درآ به کان من

8 گفت مرا که چند چند سیر نگشتی از سخن زانک سوی تو می رود این سخن روان من

عکس نوشته
کامنت
comment