مشغول یاد اوست دل پاره از اسیر شهرستانی غزل 726

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام

1 مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام رقصد ز شوق بر سر مژگان نظاره ام

2 روزی که فال منصب دیوانگی زدم زنجیر سبحه گشت پی استخاره ام

3 تا شد زگریه ام شفقی رنگ آسمان چون داغ لاله غوطه به خون زد ستاره ام

4 تا از خیال روی تو دیوانه گشته ام گل رشک می برد به گریبان پاره ام

5 تا در طلسم شیشه فتادم چو بوی می خوشتر می دو ساله ز عمر دوباره ام

6 خورشید را چو عارض او گفته ام اسیر شرمنده کرد دوری آن استعاره ام

عکس نوشته
کامنت
comment