1 سر خاک شد و نقش خیال تو نرفت خون گشت دل و شوق وصال تو نرفت
2 هر چند ز هجران تو زنگار گرفت ز آینهٔ دل عکس جمال تو نرفت
1 زغفلت تو ترا صد حجاب در پیش است صفای چهرهٔ جانرا نقاب در پیش است
2 بسی کتاب بخواندی کتاب خویش بخوان زکردهای تو جانرا کتاب در پیش است
1 گرنکندی بسته ماند اینجا دلت تو بمانی بیدل آنجا در عذاب
2 حسرتی ماند بدل آنرا که داد دل بچیزی گر نشد زان کامیاب
1 صورت انسان دگر معنی آن دیگر است صورت انسان مس و معنی انسان زرست
2 مس چه بودلحم وپوست زرچه بودعشق دوست این مس اگر زر شود ازدو جهان بر ترست