تبخاله خون بر لبم از سوز از قدسی مشهدی غزل 127

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

تبخاله خون بر لبم از سوز درون است

1 تبخاله خون بر لبم از سوز درون است در چشم ترم هر مژه فواره خون است

2 این باده عیشم که بود خون دلش نام ته‌مانده صد جرعه‌کش بخت‌زبون است

3 درمان نپذیرد مرض عشق مسیحا بیمارفریبی بگذار این چه فسون است؟

4 مخمور می شوقم و انجام شکست است مجنون ره عشقم و آغاز جنون است

5 با آنهمه سنگین‌دلی‌اش رحم نماید گر یار بداند که دل خون‌شده چون است

6 هرچند به خون گشت چو قدسی جگرم، یار یک بار نپرسید که احوال تو چون است

عکس نوشته
کامنت
comment