- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صورت او را ز معنی آشنایی با دلست ورنه صورتها بسی دانم که از آب و گلست
2 صورت بت کافری باشد پرستیدن ولی بت پرست ار معنی بت بازیابد واصلست
3 هر که او را دیدهای باشد، شناسد صورتی کار صورت سهل باشد، ره به معنی مشکلست
4 ما نظر با روی او از راه معنی کردهایم آنکه ما را بستهٔ صورت شناسد غافلست
5 چون دلی داری، به دلداری فرو بندش روان ور نداری، رو، که ما را این حکایت با دلست
6 گر فقیه از عشق منعت میکند،مشنو،که او سالها تحصیل کرد و هم چنان بیحاصلست
7 طالبان عشق را دیوانه میگویند خلق و آنکه در وی نیست عشقی، من نگویم: عاقلست
8 ترک عشق و باده خوردن چون توان کرد؟ ای سبک تا گرانی چند گویندم که: مردی فاضلست
9 اوحدی، اقبال میجویی، رخش را قبله ساز هر که او مقبول این درگاه گردد مقبلست