-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هجران نمکی سودو به داغ دل ما ریخت سودای تو آتش ز دماغ دل ما ریخت
2 هر روغن صافی که به بیهوده فلک سوخت غم دردی آن را به چراغ دل ما ریخت
3 رفتیم به سر زود درین محفل مستان ساقی می تندی به ایاغ دلما ریخت
4 ما را به نشاط و طرب آسان بگذارند غم خون جهانی به سراغ دل ما ریخت
5 هر نخل امیدی که نشاندیم درین باغ برگ و برش از لاله و لاغ دل ما ریخت
6 کلفت ز کجا آمد و رنجش ز کجا خاست؟ بد کرد ملالی به فراغ دل ما ریخت
7 بر عشرت ما زود ملالست «نظیری » تا صبح نفس زد گل باغ دل ما ریخت