- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل بسته نقش چهرهٔ دلدار خویش را دارد دیار صورت دیار خویش را
2 هم تیره طبع خاکی و هم نور نور پاک بنگر ز خویش نور خود و نار خویش را
3 پیمان همی شکستی و بیگانه خوشدی ز اغیار فرق می نکنی یار خویش را
4 بر خویش بود عاشقو آیینه خانه ساخت تا بنگرد در آینه دیدار خویش را
5 بیرون ز پرده نقد و متاع جهان نمود در پرده ساخت رونق بازار خویش را
6 تجدید عهد بندگی خواجه خواجگی است تا کی زیاد بردهٔ اقرار خویش را
7 در خویشتن بدید عیان شاهد الست هر کو درید پرده پندار خویش را
8 در سرّ دل نهان بودت مهر ذات لیک با چشم سر ندید کس انوار خویش را
9 اسرار خویش اگر طلبی طرح کن دوکون جز این کسی نیافته اسرار خویش را