1 دل ز تاراج نگاه شعله بازش میرسد گفتن افسانه سوز و گدازش میرسد
2 طفل و محجوب است و بیباک است و معشوق رسا هرچه خواهد میتواند کرد نازش میرسد
3 چشم و زلفش اختیار عالمی دارد اسیر کشتن ما بستن اهل نیازش میرسد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 اگر دنیا اگر عقبا علی بن ابیطالب اگر امروز اگر فردا علی بن ابیطالب
2 فروغ دیده وحدت صفای سینه کثرت بهشت خاطر دانا علی بن ابیطالب
1 ای گلشن از بهار خیال تو سینهها برگ گل از طراوت نامت سفینهها
2 هرجا غمت رواج دهد گوهر شکست بر سنگ خاره رشک برند آبگینهها
1 سینه صاف است پیر ما خوشا احوال ما فال رحمت می گشاید نامه اعمال ما
2 سرعت پرواز ما را پرگشودن غفلت است ذره تا خورشید می خندد به استعلاج ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به